سفارش تبلیغ
صبا ویژن
ْآیه 80 - مباحثات آنتیکی

ْآیه 80

چهارشنبه 86 اردیبهشت 12 ساعت 11:16 صبح

الَّذِى جَعَلَ لَکم مِّنَ الشجَرِ الاَخْضرِ نَاراً فَإِذَا أَنتُم مِّنْهُ تُوقِدُونَ(80)
همان کسى که براى شما از درخت سبز آتش آفرید، و شما به وسیله آن آتش مى افروزید.

رستاخیز انرژیها!
در این آیات که آخرین آیات سوره یس - همان قلب قرآن - است ، شرح بیشتر و گویاترى درباره معاد مطرح میکند.
نخست مى فرماید: آن خدائى که براى شما از درخت سبز آتش آفرید و شما به وسیله آن آتش مى افروزید قادر است که بر این استخوانهاى پوسیده بار دیگر لباس حیات بپوشاند.
چه تعبیر عجیب و جالبى که هر قدر در آن بیشتر دقیق شویم معانى عمیقترى به ما ارائه مى دهد؟!
اصولا بسیارى از آیات قرآن داراى چندین معنى است ، بعضى ساده براى فهم عامه مردم در هر زمان و هر مکان ، و بعضى عمیق براى خواص ، و سرانجام بعضى کاملا عمیق براى زبده هاى خواص ، و یا اعصار و قرون دیگر و آینده هاى دور. در عین حال این معانى با هم منافاتى ندارد و در آن واحد در یک تعبیر پر معنى جمع است .
آیه فوق همین گونه است :
نخستین تفسیرى که بسیارى از مفسران پیشین براى آن ذکر کرده اند و معنى ساده و روشنى است که براى عموم مردم قابل فهم میباشد این است که: در اعصار قدیم در میان عربها این امر رایج بود که براى آتش ‍ افروختن از چوب درختان مخصوص بنام «مرخ» و «عفار» که در بیابان هاى حجاز می روییده استفاده مى کردند.
مرخ (بر وزن چرخ) و عفار (بر وزن تبار) دو نوع چوب آتش زنه بود که اولى را زیر قرار میدادند و دومى را روى آن میزدند و مانند سنگ آتش زنه جرقه از آن تولید می شد در واقع بجاى کبریت امروز از آن استفاده مى کردند.
آب و آتش دو چیز متضاد است ، کسى که میتواند آنها را در کنار هم قرار دهد قدرت این را دارد که حیات را در کنار مرگ و مرگ را در کنار حیات قرار دهد!
اگر از این معنى گام فراتر بگذاریم به تفسیر دقیق ترى میرسیم و آن اینکه: خاصیت آتش افروزى به وسیله چوب درختان ، منحصر به چوبهاى «مرخ»  و «عفار» نیست ، بلکه این خاصیت در همه درختان و تمام اجسام عالم وجود دارد.خلاصه اینکه تمام چوبهاى درختان اگر محکم به هم بخورند جرقه مى دهند حتى چوب درختان سبز.
به همین دلیل گاه آتش سوزیهاى وسیع و وحشتناکى در دل جنگلها روى میدهد که هیچ انسانى عامل آن نبوده ، فقط وزش شدید بادها و طوفانهائى که شاخه هاى درختان را محکم به هم کوفته است و از میان آنها جرقهاى در میان برگهاى خشک افتاده ، سپس وزش باد به آن آتش ‍ دامن زده ، عامل اصلى بوده است .
این همان جرقه الکتریسته است که بر اثر اصطکاک و مالش آشکار میگردد.
این همان آتشى است که در دل تمامى ذرات موجودات جهان نهفته است و به هنگام اصطکاک و مالش خود را نشان مى دهد، و از شجر اخضر نار مى آفریند!
این تفسیر وسیع ترى است که چشم انداز جمع اضداد را در آفرینش ‍ گسترده تر میکند، و بقا در فنا را واضحتر نشان مى دهد.
اما در اینجا تفسیر سومى است که از آن هم عمیقتر است ، و به کمک دانشهاى امروز بر آن دست یافته ایم که ما نام آن را رستاخیز انرژیها گذارده ایم .
توضیح اینکه : یکى از کارهاى مهم گیاهان مساله «کربن گیرى» از هوا، و ساختن «سلولز نباتى» است (سلولز همان جرم درختان است که اجزاء عمده آن کربن و اکسیژن و ئیدروژن است .
سلولز چگونه ساخته مى شود؟ یاخته هاى درختان و گیاهان گاز کربن را از هوا گرفته و آن را تجزیه مى کنند، اکسیژن آن را آزاد ساخته ، و کربن را در وجود خود نگه میدارد، و آن را با آب ترکیب کرده و چوب درختان را از آن مى سازد. مساله مهم این است که طبق گواهى علوم طبیعى هر ترکیب شیمیائى انجام می یابد یا باید تواءم با جذب انرژى خاصى باشد و یا آزاد کردن آن .
بنا بر این هنگامى که درختان به عمل کربن گیرى مشغولند، طبق این قانون احتیاج به وجود یک انرژى دارند، و در اینجا از گرما و نور آفتاب به عنوان یک انرژى فعال استفاده مى کنند.
به این ترتیب به هنگام تشکیل چوبهاى درختان مقدارى از انرژى آفتاب نیز در دل آنها ذخیره میشود و به هنگامى که چوبها را به اصطلاح مى سوزانیم همان انرژى ذخیره شده آفتاب آزاد مى گردد، زیرا بار دیگر کربن با اکسیژن هوا ترکیب شده و گاز کربن را تشکیل میدهد، و اکسیژن و ئیدروژن (مقدارى آب) آزاد مى گردد.
از این تعبیرات اصطلاحى که بگذاریم به عبارت بسیار ساده این نور و حرارت مطبوعى که در زمستان کلبه را گرم و روشن میسازد همان نور و حرارت آفتاب است که در ضمن چند سال یا دهها سال در چوب این درختان ذخیره شده است ، و آنچه را درخت در طول یک عمر تدریجا از آفتاب گرفته اکنون بى کم و کاست پس مى دهد!! و اینکه مى گویند همه انرژیها در کره زمین به انرژى آفتاب باز میگردد یکى از چهره هایش همین است .
اینجاست که به رستاخیز انرژیها مى رسیم ، و می بینیم نور و حرارتى که در این فضا پراکنده میشود و برگ درختان و چوبهاى آنها را نوازش و پرورش میدهد هرگز نابود نشده است ، بلکه تغییر چهره داده و دور از چشم ما انسانها در درون ذرات چوب و شاخه و برگ درختان پنهان شده است ، و هنگامى که یک شعله آتش به چوب خشکیده میرسد، رستاخیز آنها شروع مى شود . بدون شک این معنى در زمان نزول آیه بر توده هاى مردم روشن نبود، ولى همان گونه که گفتیم این موضوع هیچ مشکلى ایجاد نمیکند، زیرا که آیات قرآن داراى معانى چند مرحله اى است ، در سطوح مختلف و براى استعدادهاى متفاوت .
یکروز از این آیه چیزى مى فهمیدند، و امروز ما چیز بیشترى میفهمیم ، و شاید آیندگان از اینهم فراتر روند و بیشتر درک کنند و در عین حال همه این معانى صحیح است و کاملا قابل قبول و در معنى آیه جمع است .
1 - چرا شجر اخضر؟
گاهى به ذهن میرسد که چرا قرآن در اینجا تعبیر به شجر اخضر (درخت سبز) کرده است ؟ در حالى که آتش افروختن با چوب تر بسیار مشکل است ، چه خوب بود به جاى آن الشجر الیابس (چوب خشک) مى فرمود، تا با این تعبیر سازگار باشد!
ولى نکته جالب اینجا است که تنها درختان سبزند که میتوانند عمل کربن گیرى و ذخیره نور آفتاب را انجام دهند، درختان خشک اگر صدها سال در معرض تابش آفتاب قرار گیرند ذره اى به ذخیره انرژى حرارتى آنها افزوده نمى شود، تنها موقعى قادر بر این کار مهم هستند که سبز و زنده باشند.
بنا بر این فقط «شجر اخضر» است که میتواند آتش گیره (وقود) براى ما بسازد، و گرما و نور را به شکل مرموزى در چوب سرد و مرطوب خود نگاه دارد، اما به محض اینکه خشکیدند عمل کربن گیرى و ذخیره انرژى آفتاب تعطیل مى شود.
روى این اصل تعبیر فوق هم ترسیم زیبائى از چهره رستاخیز انرژیها است، و هم یک معجزه علمى جاویدان از قرآن مجید!
از این گذشته اگر به تفسیرهاى دیگر که در بالا اشاره کردیم باز گردیم تعبیر «شجر اخضر» باز هم مناسب و زیبا است ، زیرا چوبهاى درختان سبز هنگامى که با یکدیگر اصطکاک قوى پیدا کنند جرقه بیرون مى دهند، جرقه اى که میتواند مبدء آتش افروزى شود، و اینجا است که به عظمت قدرت خدا پى می بریم که آتش را در دل آب و آب را در دل آتش حفظ کرده .
2 - فرق میان آتش گیره و آتش زنه
«توقدون » از ماده «وقود» (بر وزن قبور) به معنى روشن شدن آتش است ، و «ایقاد» به معنى آتش افروختن و «وقود» (بر وزن ثمود) به معنى هیزمى است که براى افروختن آتش مورد استفاده قرار مى گیرد.
بنا بر این جمله فاذا انتم منه توقدون اشاره به هیزمهائى است که با آن آتش مى افروزند، و به تعبیر دیگر اشاره به آتش گیره است نه آتش زنه .
توضیح اینکه ما در فارسى هیزم را «آتشگیره» و کبریت یا فندک را «آتش زنه» مى نامیم ، و در لغت عرب هیزم را وقود ، کبریت و فندک را زند یا زناد مى نامند.
بنا بر این قرآن مى گوید آن خدائى که براى شما از درخت سبز آتش قرار داد و شما با آن آتش گیره تهیه میکنید (نمى فرماید آتش زنه ) هم او قادر است مردگان را به زندگى باز گرداند و این تعبیر کاملا با رستاخیز انرژیها منطبق است.
به هر حال مساله آتش افروختن با چوبهاى درختان گرچه یک مساله ساده در نظر ما است ، ولى با دقت معلوم مى شود که از عجیبترین مسائل است، چه اینکه موادى که درخت از آن تشکیل شده قسمت مهمش آب و مقدارى اجزاء زمین است ، و هیچ کدام از آنها قابل اشتعال نیست. این چه قدرتى است که از آب و خاک (و هوا) این ماده انرژی زا را که هزاران سال زندگى انسانها با آن پیوند نزدیک داشته است آفریده ؟


نوشته شده توسط : ماری

افاضات [افاضه]