سفارش تبلیغ
صبا ویژن
سوره نصر - مباحثات آنتیکی

سوره نصر

جمعه 86 مرداد 12 ساعت 6:30 عصر

بسمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ
بنام خداوند بخشنده مهربان
إِذَا جَاءَ نَصرُ اللَّهِ وَ الْفَتْحُ(1)
هنگامى که یارى خدا و پیروزى فرا رسد.
 وَ رَأَیْت النَّاس یَدْخُلُونَ فى دِینِ اللَّهِ أَفْوَاجاً(2)
و مردم را ببینى گروه گروه وارد دین خدا مى شوند

هنگامى که پیروزى نهائى فرا رسد!
در نخستین آیه این سوره که مى فرماید:«هنگامى که یارى خدا و پیروزى فرا رسد» اذا جاء نصر الله و الفتح 
این سوره شامل سه آیه کوتاه و پر محتوا است که ریزه کاریهاى فراوانی دارد که دقت در آنها کمک به فهم هدف نهائى سوره مى کند:
در آیه اول نصرت اضافه به خداوند شده است «نصرالله»  تنها در اینجا نیست که این اضافه دیده مى شود، در بسیارى از آیات قرآن این معنى منعکس است ، از جمله در آیه 214 بقره مى خوانیم : الا ان نصر الله قریب : بدانید یارى خدا نزدیک است .و در آیه 126 آل عمران و 10 انفال آمده است : و ما النصر الا من عند الله : نصرت جز از ناحیه خدا نیست .اشاره به اینکه به هر حال یارى و پیروزى به اراده حق است .درست است که براى غلبه بر دشمن باید تامین قوا و تهیه نیرو کرد، ولى یک انسان موحد ، نصرت را تنها از ناحیه خدا مى داند و به همین دلیل به هنگام پیروزى مغرور نمى شود، بلکه در مقام شکر و سپاس الهى درمى آید.
در این سوره نخست از نصرت الهى ، و سپس فتح و پیروزى ، و بعد نفوذو گسترش اسلام ، و ورود مردم دسته دسته در دین خدا سخن به میان آمده ، و این هر سه علت و معلول یکدیگرند، تا نصرت و یارى الهى نباشد فتح و پیروزى نیست ، و تا فتح و پیروزى نرسد و موانع از سر راه برداشته نشود مردم گروه گروه مسلمان نمى شوند، و البته به دنبال این سه مرحله که هر کدام نعمتى است بزرگ ، مرحله چهارم یعنى مرحله شکر و حمد و ستایش خدا فرا مى رسد.و از سوى دیگر نصرت الهى و پیروزى همه براى این است که هدف نهائى یعنى ورود مردم در دین خدا و هدایت همگانى صورت گیرد.
«فتح » در اینجا به صورت مطلق گفته شده ، بدون شک منظور از آن فتح مکه است که چنین بازتاب گسترده اى داشت ، و به راستى فتح مکه ، فصل نوینى در تاریخ اسلام گشود، چرا که مرکز اصلى شرک متلاشى شد، بتها از میان رفت ، امید بت پرستان به یاس و نومیدى مبدل گشت ، و موانعى که بر سر راه ایمان مردم به اسلام وجود داشت ، برچیده شد.به همین دلیل فتح مکه را باید مرحله تثبیت اسلام ، و استقرار آن در جزیرة العرب ، و سپس در جهان دانست ، و لذا بعد از فتح مکه دیگر هیچ مقاومتى از ناحیه مشرکان (جز در یک مورد که آن هم به سرعت سرکوب شد) دیده نشد، و مردم از تمام نقاط جزیره براى پذیرش اسلام خدمت پیامبر (ص) مى آمدند.

 فَسبِّحْ بحَمْدِ رَبِّک وَ استَغْفِرْهُ إِنَّهُ کانَ تَوَّابَا(3)
پروردگارت را تسبیح و حمد کن ، و از او آمرزش بخواه که او بسیار توبه پذیر است
در این آیه سه دستور مهم به پیغمبر اکرم (ص) (و طبعا به همه مؤ منان ) مى دهد که در حقیقت شکرانه اى براى این پیروزى بزرگ ، و واکنش مناسبى در برابر این نصرت الهى است ، دستور به تسبیح و حمد و استغفار.
«تسبیح»به معنى منزه شمردن خداوند از هر گونه عیب و نقص ‍ است ،و «حمد» براى توصیف او به صفات کمالیه است ، و «استغفار» در برابر نقصانها و تقصیرهاى بندگان است .
این پیروزى بزرگ سبب شد که افکار شرک آلود زدوده شود، کمال و جمال خداوند ظاهرتر گردد، و گم کرده راهان به سوى حق بازگردند.
این فتح عظیم سبب شد که افراد گمان نکنند خداوند یارانش را تنها مى گذارد (پاکى از این نقص ) و نیز بدانند که خداوند بر انجام وعده هایش توانا است (موصوف بودن به این کمال ) و نیز بندگان به نقص خود در برابر عظمت او اعتراف کنند.بعلاوه ممکن است به هنگام پیروزى واکنشهاى نامطلوبى در انسان پیدا شود و گرفتار «غرور و خود برتربینى »گردد، و یا در برابر دشمن دست به «انتقام جوئى و تصفیه حساب شخصى » زند، این سه دستور به او تعلیم مى دهد که در لحظه حساس پیروزى بیاد صفات جلال و جمال خدا بیفتد، همه چیز را از او بداند، و در مقام استغفار برآید تا هم غرور و غفلت او زایل گردد، و هم از انتقامجوئى بر کنار ماند. 
مسلم است پیغمبر اسلام (ص) همچون همه انبیاء «معصوم » بود پس دستور به استغفار براى چیست ؟
در پاسخ این سؤ ال باید گفت این سرمشقى است براى همه امت زیرا:
اولا:در طول این مبارزه طولانى که سالهاى زیادى به طول انجامید (حدود بیست سال ) و مسلمانان روزهاى بسیار سخت و دردناکى را طى کردند، گاهى آنچنان حوادث پیچیده مى شد که جانها به لب مى رسید، و در افکار بعضى گمانهاى بدى در مورد وعده هاى الهى پیدا مى شد، همانگونه که قرآن در مورد جنگ احزاب مى فرماید: و بلغت القلوب الحناجر و تظنون بالله الظنونا:و دلها به گلوگاه رسیده بود و گمانهاى (نامناسبى ) در باره خدا داشتید (احزاب - 10).اکنون که پیروزى فرا رسیده مى فهمند که همه آن گمانها و بى تابیها غلط بوده ، و باید در مقام استغفار برآیند.
ثانیا:انسان هر قدر حمد و ثناى الهى کند باز حق شکر او را ادا نخواهد کرد، و لذا در پایان این حمد و ثنا باید از تقصیر خویش روى به درگاه خدا آورد و استغفار کند.
ثالثا:معمولا بعد از پیروزیها وسوسه هاى شیطان شروع مى شود، و حالت غرور از یکسو، و تندروى و انتقامجوئى از سوى دیگر، به وجود مى آید، در اینجا باید به یاد خدا بود، و پیوسته استغفار کرد تا هیچیک از این حالات پیدا نشود، یا اگر پیدا شده بر طرف گردد.
رابعا:همانگونه که در آغاز سوره گفتیم اعلام این پیروزى تقریبا به معنى اعلام پایان ماموریت پیامبر (ص) و اتمام عمر آن حضرت و شتافتن به لقاى محبوب بود، و این حالت مناسب تسبیح و حمد و استغفار است ، و لذا در روایات وارد شده است که بعد از نزول این سوره پیغمبر اکرم (ص) این جمله را بسیار تکرار مى فرمود: سبحانک اللهم و بحمدک ، اللهم اغفرلى انک انت التواب الرحیم : خداوندا! منزهى ، و تو را حمد و ستایش مى کنم ، خداوندا! مرا ببخش که تو بسیار توبه پذیر و مهربانى .
جمله «انه کان توابا»بیان علت است براى مساءله استغفار، یعنى استغفار و توبه کن چرا که خداوند بسیار توبه پذیر است .
در ضمن شاید به این مطلب نیز نظر دارد که وقتى خداوند توبه شما را مى پذیرد، شما نیز حتى المقدور توبه تقصیرکاران را پس از پیروزى بپذیرید و مادام که تصمیم خلاف یا آثار توطئه اى از آنان ظاهر نباشد آنها را از خود مرانید، و لذا چنانکه خواهیم دید پیغمبر اکرم (ص)در همین ماجراى فتح مکه چهره رافت و رحمت اسلامى را در مقابل دشمنان کینه توز شکست خورده ، به عالیترین وجهى نشان داد.تنها پیغمبر اکرم (ص) نبود که به هنگام پیروزى نهائى بر دشمن به فکر تسبیح و حمد و استغفار بود بلکه در تاریخ سایر انبیاء نیز این مطلب به خوبى نمایان است .
مثلا حضرت یوسف (ع) هنگامى که بر اریکه حکومت مصر نشست ، و پدر و مادر و برادران بعد از یک فراق طولانى به دیدار او نائل شدند، عرض کرد:رب قد آتیتنى من الملک و علمتنى من تاویل الاحادیث فاطر السموات و الارض انت ولیى فى الدنیا و الاخرة توفنى مسلما و الحقنى بالصالحین : پروردگارا! بخش عظیمى از حکومت را به من بخشیده اى ، و مرا از علم تعبیر خوابها آگاه ساخته اى ، توئى آفریننده آسمانها و زمین و توئى سرپرست من در دنیا و آخرت ، مرا مسلمان بمیران و به صالحان ملحق فرما (یوسف - 101).
و پیامبر خدا سلیمان (ع) هنگامى که تخت ملکه سبا را در برابر خود حاضر دید گفت : هذا من فضل ربى لیبلونى اء اءشکر اءم اءکفر: این از فضل پروردگار من است ، تا مرا بیازماید، آیا شکر او را بجا مى آورم یا کفران مى کنم ؟(نمل - 40).

منبع :تفسیر نمونه


نوشته شده توسط : فاطمه

افاضات [افاضه]