سفارش تبلیغ
صبا ویژن
برگردیم به چند آیه قبل(18-21) - مباحثات آنتیکی

برگردیم به چند آیه قبل(18-21)

سه شنبه 85 بهمن 24 ساعت 11:49 صبح

قَالُواْ إِنَّا تَطَیَّرْنَا بِکُمْ لَئِن لَّمْ تَنتَهُواْ لَنَرْجُمَنَّکُمْ وَلَیَمَسَّنَّکُم مِّنَّا عَذَابٌ أَلِیمٌ‏ 18
(کفّار به انبیا) گفتند: ما (حضور) شما را به فال بد گرفته‏ایم (وجود شما شوم است و مایه‏ى بدبختى ما) و اگر از حرفتان دست بر ندارید قطعاً شما را طرد خواهیم کرد و از طرف ما عذاب دردناکى به شما خواهد رسید.
قَالُواْ طَآئِرُکُم مَّعَکُمْ أَئِن ذُکِّرْتُم بَلْ أَنتُمْ قَوْمٌ مُّسْرِفُونَ‏19
(انبیا در پاسخ) گفتند: شومى شما از خود شماست، آیا اگر پند داده شدید (باید فال بد بزنید)؟ بلکه شما قومى اسرافکارید.

کوردلان در برابر آن منطق روشن و معجزات نه تنها تسلیم نشدند، بلکه بر خشونت خود افزودند، و از مرحله تکذیب پا فراتر نهاده به مرحله تهدید و شدت عمل گام نهادند گفتند: ما شما را به فال بد گرفته ایم ، وجود شما شوم است و مایه بدبختى شهر و دیار ما! (قالوا انا تطیرنا بکم ).

ممکن است مقارن آمدن این پیامبران الهى بعضى مشکلات در زندگى مردم آن دیار بر اثر گناهانشان و یا به عنوان هشدار الهى حاصل شده باشد، چنانکه بعضى از مفسران نیز نقل کرده اند که مدتى نزول باران قطع شد ولى آنها نه تنها عبرتى نگرفتند بلکه این حادثه را به دعوت رسولان پیوند دادند.
باز به این هم قناعت نکردند، بلکه با تهدیدى صریح و آشکار نیات شوم و زشت خود را ظاهر ساختند، و گفتند: ((اگر از این سخنان دست برندارید مسلما شما را سنگسار خواهیم کرد، و مجازات دردناکى از ما به شما خواهد رسید))!

طرفداران باطل و حامیان ظلم و فساد چون منطق قابل عرضه اى ندارند همیشه تکیه بر تهدید و فشار و خشونت میکنند، غافل از آنکه رهروان راه الله هیچگاه در برابر این تهدیدها تسلیم نخواهند شد، بلکه بر استقامتشان خواهد افزود، آن روز که آنها پا به این میدان گذاشتند جان خود را بر کف گرفتند و آماده ایثار گشتند.
اینجا بود که رسولان الهى با منطق گویاى خود به پاسخ هذیانهاى آنها پرداختند، و گفتند: شومى شما از خود شما است و اگر درست بیندیشید به این حقیقت واقف خواهید شد (قالوا طائرکم معکم اءئن ذکرتم ).

اگر بدبختى و تیره روزى و حوادث شوم محیط جامعه شما را فرا گرفته ، و برکات الهى از میان شما رخت بربسته ، عامل آن را در درون جان خود، در افکار منحط و اعمال زشت و شومتان جستجو کنید، نه در دعوت ما. این شما هستید که با بت پرستى و هوا پرستى و بیدادگرى و شهوترانى فضاى زندگى خود را تیره و تار کرده ، و برکات خدا را از خود قطع کرده اید.

جمعى از مفسران جمله ((اءئن ذکرتم )) را اشاره به مطلب مستقلى دانسته اند و گفته اند مفهومش این است که آیا اگر پیامبران الهى بیایند و شما را تذکر دهند و انذار کنند جزایش این است که آنها را تهدید به عذاب و مجازات کنید، و وجودشان را شوم پندارید، آنها براى شما نور و هدایت و خیر و برکت به ارمغان آورده اند، آیا پاسخ چنین خدمتى آن تهدیدها و سخنان زشت است .

و سرانجام آخرین سخن این فرستادگان پروردگار به آنان این بود که شما گروهى اسرافکار و متجاوزید (بل انتم قوم مسرفون ).
درد اصلى شما همان اسراف و تجاوزگرى شما است ، اگر توحید را انکار کرده و به شرک روى مى آورید، دلیل آن اسراف و تجاوز از حق است ، اگر جامعه شما گرفتار سرنوشت شوم شده است سبب آن نیز اسراف در گناه و آلودگى به شهوات است و بالاخره اگر در برابر خیر خواهى خیر خواهان آنها را تهدید به مرگ مى کنید این نیز به خاطر تجاوزگرى شما است

توضیح:فال بد یکى از خرافاتى است که در قدیم بوده و امروزه نیز در شرق و غرب هست و هر منطقه و قومى به چیزى فال بد مى‏زنند. اسلام آن را شرک دانسته و با جمله «الطیرة شرک»  بر آن خط بطلان کشیده و کفّاره‏ى آن را توکّل بر خداوند دانسته است.   «کفّارة الطیرة التو کّل» 
فال بد آثار شومى دارد، از جمله: سوء ظن به افراد، رکود در کارها، تلقین شکست و احساس حقّارت. بدترین آن، فال بد به مقدّسات و اولیاى الهى است.

نتایج:
1- در برابر هر سخن انحرافى باید پاسخى روشن عرضه داشت.  
2- تکذیب «فکذّبوهما»، تحقیر «تطیّرنا بکم» و تهدید «لنرجمنّکم» از حربه‏هاى کفّار است.
3- فالگیرى و فال زدن، از آداب و رسوم جاهلى است.        
4- کسى که منطق ندارد به خرافات متوسّل مى‏شود.     
5 - انحراف فکرى مقدّمه‏ى انحراف عملى است.     
6- کفر، مایه سنگدلى و جسارت به انبیا است.      
7- کفّار که در برابر منطق و روش پیامبران منطقى ندارند، پس از تکذیب، دست به تهدید مى‏زنند.   
8 - کار انبیا، غفلت زدایى و توجّه دادن مردم به فطرت سالم است.   
9- یکى از جلوه‏هاى اسراف، سرکشى و طغیان است.     
10- ریشه‏ى بدبختى‏ها طغیان و اسراف است، نه ایمان به خدا و پیامبران.    

وَجَآءَ مِنْ أَقْصَا الْمَدِینَةِ رَجُلٌ یَسْعَى‏ قَالَ یَا قَوْمِ اتَّبِعُواْ الْمُرْسَلِینَ20
و از دورترین منطقه شهر،مردى با شتاب آمد(و)گفت: اى قوم من! از این انبیا پیروى کنید
اتَّبِعُواْ مَن لَّا یَسْئَلُکُمْ أَجْراً وَهُم مُّهْتَدُونَ‏21
از کسانى که پاداشى درخواست نمى‏کنند و خود هدایت یافته‏اند پیروى کنید.

در آیات مورد بحث بخش دیگرى از مبارزات رسولانى که در این داستان به آنها اشاره شده ، آمده است ، و آن مربوط به حمایت حساب شده و شجاعانه مؤ منان اندک از آنها است که در برابر اکثریت کافر و مشرک و لجوج ایستادند و تا سر حد جان از پیامبران الهى دفاع کردند.

نخست مى فرماید: ((مردى (با ایمان ) از نقطه دور دست شهر با سرعت و شتاب به سراغ گروه کافران آمد و گفت : اى قوم من ! از فرستادگان خدا پیروى کنید)) (و جاء من اقصى المدینة رجل یسعى قال یا قوم اتبعوا المرسلین ).

این مرد که غالب مفسران نامش را ((حبیب نجار)) ذکر کرده اند از کسانى بود که در برخوردهاى نخستین با رسولان پروردگار به حقانیت دعوت آنها و عمق تعلیماتشان پى برد، و مومنى ثابت قدم و مصمم از کار در آمد، هنگامى که به او خبر رسید که در قلب شهر مردم بر این پیامبران الهى شوریده اند، و شاید قصد شهید کردن آنها را دارند، سکوت را مجاز ندانست ، و چنانکه از کلمه ((یسعى )) بر مى آید با سرعت و شتاب خود را به مرکز شهر رسانید و آنچه در توان داشت در دفاع از حق فروگذار نکرد.

تعبیر به ((رجل )) به صورت ناشناخته ، شاید اشاره به این نکته است که او یک فرد عادى بود، قدرت و شوکتى نداشت ، و در مسیر خود تک و تنها بود، در عین حال نور و حرارت ایمان آنچنان او را روشن و گرم ساخته بود که بى اعتنا به پیامدهاى این دفاع سرسختانه از مبارزان راه توحید، وارد معرکه شد، تا مؤ منان عصر پیامبر (صلى الله علیه و آله و سلم ) در آغاز اسلام که عده قلیلى بیش نبودند سرمشق بگیرند و بدانند حتى یک نفر مؤ من تنها نیز داراى مسئولیت است و سکوت براى او جائز نیست .

تعبیر به ((اقصى المدینة )) نشان میدهد که دعوت این رسولان به نقاط دور دست شهر نیز کشیده شد، و دلهاى آماده را تحت تاثیر خود قرار داده بود، گذشته از این نقاط دور دست شهر همیشه مرکز مستضعفانى است که آمادگى بیشتر براى پذیرش حق دارند، به عکس ، در قلب شهرها مردم مرفهى زندگى میکنند که جذب آنها به سوى حق به سادگى ممکن نیست .

تعبیر به ((یا قوم )) (اى قوم من ) بیانگر دلسوزى این مرد نسبت به اهل شهر و مردم آن دیار است ، و دعوت به پیروى از رسولان دعوتى است خالصانه که هیچ نفعى براى شخص او در آن مطرح نیست .

اکنون ببینیم این مؤ من مجاهد به چه منطق و دلیلى براى جلب توجه همشهریانش متوسل گشت ؟
نخست از این در وارد شد که : از کسانى پیروى کنید که از شما اجر و مزدى در برابر دعوت خود نمیخواهند (اتبعوا من لا یسالکم اجرا).
این خود نخستین نشانه صدق آنها است که هیچ منفعت مادى در دعوتشان ندارند، نه از شما مالى مى خواهند، و نه جاه و مقام ، و نه حتى تشکر و سپاسگزارى و نه هیچ اجر و پاداش دیگر.
این همان چیزى است که بارها در آیات قرآن در مورد انبیاى بزرگ به عنوان نشانهاى از اخلاص و بى نظرى و صفاى قلب پیامبران روى آن تکیه شده ، تنها در سوره شعرا پنج بار این جمله (و ما اسئلکم علیه من اجر) تکرار گردیده است .

سپس مى افزاید: بعلاوه این رسولان چنانکه از محتواى دعوت و سخنانشان بر مى آید افرادى هدایت یافته اند (و هم مهتدون ).
اشاره به اینکه عدم تسلیم در برابر دعوت کسى یا به خاطر این است که دعوتش حق نیست و به بیراهه و گمراهى مى کشاند، و یا اینکه حق است اما مطرح کنندگان منافع خاصى در سایه آن کسب میکنند که این خود مایه بدبینى به چنان دعوتى است ، اما هنگامى که نه آن باشد و نه این ، دیگر چه جاى تامل و تردید؟!

در آیه 13، محلّ حضور پیامبران «القریة» معرّفى شد و این آیه، آن را «المدینة» مى‏خواند. شاید بتوان گفت: تمدّن و رشد جوامع، بستگى به ایمان مردم دارد؛ شهرى که شهروندانش کافر باشند، روستاست و روستایى که حتّى یک مؤمن در آن حضور یابد، رشد یافته و شهر می‏شود.

نتایج:
1- دور بودن از شهر، نشانه دورى از فرهنگ نیست.   
2- حمایت از حقّ، مرز و منطقه ندارد.   
3- گاهى یک تنه باید حرکت کرد و فریاد کشید. حضرت على‏علیه السلام مى‏فرماید: در راه حقّ از اندک بودن پیروان نهراسید.

4- براى حمایت از حقّ، مسافت طولانى نباید مانع باشد.   
5 - طرفدارى از حقّ، انگیزه و سوز لازم دارد نه نشان و عنوان.   
6- حمایت از حقّ، باید با شدّت، سرعت، منطق و عاطفه همراه باشد.      
7- شکستن سکوت و فریاد زدن در محیطهاى انحرافى، براى حمایت از رهبرى حقّ مورد ستایش خداوند است.    
8 - اخلاص در تبلیغ، شرط جذب مردم است. منادیان حقّ نباید از مردم مزدى بخواهند.
9- هادیان باید خود مهتدى باشند.    


نوشته شده توسط : ماری

افاضات [افاضه]