سفارش تبلیغ
صبا ویژن
سوره اخلاص - مباحثات آنتیکی

سوره اخلاص

جمعه 86 خرداد 25 ساعت 8:6 عصر

 

بسم الله الرحمن الرحیم
به نام خداوند بخشنده بخشایشگر
قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ(1)
بگو: خداوند یکتا و یگانه است .
او یکتا و بى همتا است
نخستین آیه از این سوره در پاسخ سؤ الات مکررى که از ناحیه اقواافراد مختلف در زمینه اوصاف پروردگار شده بود مى فرماید: «بگو او خداوند یکتا و یگانه است » (قل هو الله احد)
آغاز جمله با ضمیر «هو» که ضمیر مفرد غائب است و از مفهوم مبهمى حکایت مى کند، در واقع رمز و اشاره اى به این واقعیت است که ذات مقدس او در نهایت خفاء است ، و از دسترس افکار محدود انسانها بیرون ، هر چند آثار او آنچنان جهان را پر کرده که از همه چیز ظاهرتر و آشکارتر است ، چنانکه در آیه 53سوره فصلت مى خوانیم : «سنریهم آیاتنا فى الافاق و فى انفسهم حتى یتبین لهم انه الحق» به زودى نشانه هاى خود را در اطراف جهان و در درون جانشان به آنها نشان مى دهیم تا آشکار گردد که او حق است .
سپس از این حقیقت ناشناخته پرده برمى دارد و مى گوید: او خداوند یگانه و یکتا است .
ضمناً معنى
«قل» (بگو) در اینجا این است که این حقیقت را ابراز و اظهار کن .
در حدیث  از امیر مؤ منان على (ع) مى خوانیم که فرمود: در شب جنگ بدر خضر را در خواب دیدم ، از او خواستم چیزى به من یاد دهد که به کمک آن بر دشمنان پیروز شوم گفت : بگو:
یا هو، یا من لا هو الا هو، هنگامى که صبح شد جریان را خدمت رسول الله (ص) عرض کردم ، فرمود: یا على ! علمت الاسم الاعظم : اى على (ع) اسم اعظم به تو تعلیم شده سپس این جمله ورد زبان من در جنگ بدر بود....
«عمار یاسر» هنگامى که شنید حضرت امیر مؤ منان (ع) این ذکر را روز صفین به هنگام پیکار مى خواند، عرض کرد این کنایات چیست ؟ فرمود: اسم اعظم خدا و ستون توحید است !.
«الله»اسم خاص براى خداوند است ، و مفهوم سخن امام (ع) این است که در همین یک کلمه به تمام صفات جلال و جمال او اشاره شده است ، و به همین جهت آن اسم اعظم الهى نامیده شده .
این نام جز بر خدا اطلاق نمى شود، در حالى که نامهاى دیگر خداوند معمولاً اشاره به یکى از صفات جمال و جلال او است مانند عالم و خالق و رازق و غالباً به غیر او نیز اطلاق مى شود (مانند رحیم و کریم و عالم و قادر و...).
چنانکه در حدیثى دیگری از امیر مؤ منان على (ع) آمده است :
«الله معناه المعبود الذى یاله فیه الخلق ، و یؤ له الیه ، و الله هو المستور عن درک الابصار، المحجوب عن الاوهام و الخطرات »: الله مفهومش ، معبودى است که خلق در او حیرانند و به او عشق مى ورزند، الله همان کسى است که از درک چشمها، مستور است ، و از افکار و عقول خلق محجوب .
این نام مقدس قریب هزار بار در قرآن مجید تکرار شده ، و هیچ اسمى از اسماء مقدس او این اندازه در قرآن نیامده است ، نامى است که قلب را روشن مى کند، به انسان نیرو و آرامش مى بخشد، و او را در جهانى از نور و صفا مستغرق مى سازد.
اما واژه
«احد» از همان ماده وحدت است ، و لذا بعضى احد و واحد را به یک معنى تفسیر کرده اند و معتقدند هر دو اشاره به آن ذاتى است که از هر نظر بى نظیر و منفرد مى باشد، در علم یگانه است ، در قدرت بى مثال است ، در رحمانیت و رحیمیت یکتا است ، و خلاصه از هر نظر بى نظیر است .
در حدیثى از امام محمد باقر (ع) مى خوانیم :
«اءحد» فردى است یگانه و «احد»و «واحد» یک مفهوم دارد، و آن ذات منفردى است که نظیر و شبیهى براى او نیست ، و توحید اقرار به یگانگى و وحدت و انفراد او است .
در قرآن مجید نیز «واحد»و «احد» هر دو به ذات پاک خداوند اطلاق شده است .
امیر مؤ منان(ع) در پاسخ به سوال مردى اعرابى در روز جنگ جمل که از حضرت پرسید:آیا مى گوئى خداوند واحد است ؟ واحد به چه معنى ؟ فرمود: اى اعرابى ! اینکه مى گوئیم خدا «واحد» است چهار معنى مى تواند داشته باشد که دو معنى آن در باره خدا صحیح نیست ، و دو معنى آن صحیح است .
اما آن دو که صحیح نیست : وحدت عددى است این براى خدا جائز نمى باشد (بگوئیم او یکى است و دو تا نیست ، زیرا مفهوم این سخن آن است که دومى براى او تصور مى شود ولى وجود ندارد، در حالى که مسلماً براى ذات بى نهایت حق دومى تصور نمى شود) چرا که چیزى که ثانى ندارد داخل در باب اعداد نمى شود، آیا نمى بینى که
خداوند کسانى را که گفتند: «ان الله ثالث ثلاثة»(خدا سومى از سه نفر است ) تکفیر کرده ؟
دیگر از معانى واحد که بر خدا روا نیست این است که به معنى واحد نوعى باشد، مثل اینکه مى گوئیم فلانکس یکى از مردم است ، این نیز بر خدا روا نیست (چرا که خدا نوع و جنسى ندارد) مفهوم این سخن تشبیه است و خدا از هر گونه شبیه و نظیر برتر و بالاتر است .
اما آن دو مفهومى که در باره خدا صادق است نخست اینکه گفته شود خداوند واحد است یعنى در اشیاء عالم شبیهى براى او نیست ، آرى پروردگار ما چنین است .
دیگر اینکه گفته شود پروردگار ما احدى المعنى است یعنى ذات او تقسیم پذیر نیست ، نه در خارج و نه در عقل ، و نه در وهم ، آرى خداوند بزرگ
چنین است کوتاه سخن اینکه خداوند احد و واحد است و یگانه و یکتا است نه به معنى واحد عددى ، یا نوعى و جنسى ، بلکه به معنى وحدت ذاتى ، و به عبارت روشن تر وحدانیت او به معنى عدم وجود مثل و مانند و شبیه و نظیر براى او است .
دلیل این سخن نیز روشن است : او ذاتى است بى نهایت از هر جهت ، و مسلم است که دو ذات بى نهایت از هر جهت غیر قابل تصور است ، چون اگر دو ذات شد هر دو محدود مى شود ، این کمالات آن را ندارد، و آن کمالات این را.

اللَّهُ الصمَدُ(2)
خداوندى است که همه نیازمندان قصد او مى کنند.
امام حسین (ع) در حدیثى براى
«صمد» پنج معنى بیان فرموده :
«صمد»کسى است که در منتهاى سیادت و آقائى است .
«صمد»ذاتى است دائم ازلى و جاودانى .
«صمد» وجودى است که جوف ندارد.
«صمد»کسى است که نمى خورد و نمى آشامد.
«صمد» کسى است که نمى خوابد.
در عبارت دیگرى آمده است
«صمد کسى است که قائم به نفس است و بى نیاز از غیر.»
از امام حسین(ع) نقل شده است که فرمود صمد کسى است که شریک ندارد، و حفظ چیزى براى او مشکل نیست ، و چیزى از او مخفى نمیماند. «صمد» در اصل لغت به معنى شخص ‍ بزرگى است که همه نیازمندان به سوى او مى روند و از هر نظر پر و کامل است.

لَمْ یَلِدْ وَ لَمْ یُولَدْ(3)
نزاد و زاده نشد.
در  این آیه  به رد عقائد «نصارى» و «یهود» و «مشرکان عرب» که براى خداوند فرزندى ، یا پدرى قائل بودند، پرداخته ، مى فرماید: نزاد و زاده نشده (لم یلد و لم یولد).
در مقابل این بیان ، سخن کسانى است که معتقد به تثلیث (خدایان سه گانه ) بودند، خداى پدر، و خداى پسر، و روح القدس !
نصارى «مسیح» را پسر خدا، و یهود «عزیر» را پسر او مى دانستند
«قالت الیهود عزیر ابن الله و قالت النصارى المسیح ابن الله ذلک قولهم بافواههم یضاهئون قول الذین کفروا من قبل قاتلهم الله انى یؤ فکون »: یهود گفتند عزیر پسر خدا است ! و نصارى گفتند مسیح پسر خدا است ! این سخنى است که با زبان خود مى گویند که همانند گفتار کافران پیشین است ، لعنت خدا بر آنها باد چگونه از حق منحرف مى شوند؟! (توبه - 30).
مشرکان عرب نیز معتقد بودند که ملائکه دختران خدا هستند!
«و خرقوا له بنین و بنات بغیر علم »: آنها براى خدا پسران و دخترانى به دروغ و از روى جهل ساختند! (انعام - 100).
 امام حسین (ع) جمله «لم یلد و لم یولد» را چنین تفسیر شده : «لم یلد» یعنى چیزى از او خارج نشد، نه اشیاء مادى مانند فرزند، و سایر اشیائى که از مخلوقین خارج مى شود  و نه چیز لطیف ، مانند نفس ، و نه عوارض گوناگون ، مانند خواب و خیال و اندوه و حزن و خوشحالى و خنده و گریه و خوف و رجاء و شوق و ملالت و گرسنگى و سیرى ، خداوند برتر از این است که چیزى از او خارج شود.
و نیز برتر از آن است که او متولد از شى ء مادى و لطیف گردد...
مطابق این حدیث تولد معنى گسترده اى دارد که هر گونه خروج و نتیجه گیرى چیزى از چیزى را شامل مى شود، و این در حقیقت معنى دوم آیه است و معنى اول و ظاهر آن همان بود که در آغاز گفته شد، بعلاوه معنى دوم با تحلیل روى معنى اول کاملاً قابل درک است ، زیرا اگر خداوند فرزند ندارد به دلیل آن است که از عوارض ماده بر کنار مى باشد.

وَ لَمْ یَکُن لَّهُ کفُواً أَحَدُ(4)
و براى او هرگز شبیه و مانندى نبوده است.
در آخرین آیه این سوره مطلب را در باره اوصاف خدا به مرحله کمال رسانده ، مى فرماید: و براى او هرگز احدى شبیه و مانند نبوده است (و لم یکن له کفوا احد).
«کفو» در اصل به معنى همطراز در مقام و منزلت و قدر است ، و سپس به هر گونه شبیه و مانند اطلاق مى شده است .
مطابق این آیه تمام عوارض مخلوقین ، و صفات موجودات ، و هر گونه نقص و محدودیت ، از ذات پاک او منتفى است ، این همان توحید ذاتى و صفاتى است ، در مقابل توحید عددى و نوعى است.
بنابراین او نه شبیهى در ذات دارد، نه مانندى در صفات ، و نه مثلى در افعال ، و از هر نظر بى نظیر و بى مانند است .
امیر مؤ منان على (ع) در یکى از خطبه هاى نهج البلاغه مى فرماید:
«لم یلد» فیکون مولودا، «ولم یولد» فیصیر محدودا... و لا «کف ء» له فیکافئه ، و لا نظیر له فیساویه «او کسى را نزاد که خود نیز مولود باشد، و از کسى زاده نشد تا محدود گردد،...مانندى ندارد تا با او همتا گردد، و شبیهى براى او تصور نمى شود تا با او مساوى باشد».

محتوا و فضیلت سوره:
این سوره چنانکه از نامش پیدا است (سوره اخلاص و سوره توحید) از توحید پروردگار، و یگانگى او سخن مى گوید، و در چهار آیه کوتاه چنان توصیفى از یگانگى خداوند کرده که نیاز به اضافه ندارد.
در شان نزول این سوره از امام صادق (ع) چنین نقل شده : یهود از رسول الله (ص) تقاضا کردند خداوند را براى آنها توصیف کند، پیغمبر (ص) سه روز سکوت کرد و پاسخى نگفت ، تا این سوره نازل شد و پاسخ آنها را بیان کرد.
در حدیثى از پیغمبر اکرم (ص) مى خوانیم که فرمود:
ایعجز احدکم ان یقراء ثلث القرآن فى لیلة ؟: «آیا کسى از شما عاجز است از اینکه یک سوم قرآن را در یک شب بخواند»؟!یکى از حاضران عرض کرد: اى رسول خدا! چه کسى توانائى بر این کار دارد؟!
پیغمبر فرمود: اقرؤ اقل هو الله احد: سوره قل هو الله را بخوانید.
در حدیث دیگرى از امام صادق (ع) مى خوانیم : هنگامى که رسول خدا (ص) بر جنازه سعد بن معاذ نماز گزارد فرمود: هفتاد هزار ملک که در میان آنها جبرئیل نیز بود بر جنازه او نماز گزاردند! من از جبرئیل پرسیدم او به خاطر کدام عمل مستحق نماز گزاردن شما شد؟
گفت : به خاطر تلاوت «قل هو الله احد» در حال نشستن ، و ایستادن ، و سوار شدن ، و پیاده روى و رفت و آمد.
و در حدیث دیگرى از امام صادق (ع) مى خوانیم :
«کسى که یک روز و شب بر او بگذرد و نمازهاى پنجگانه را بخواند و در آن قل هو الله احد را نخواند به او گفته مى شود یا عبد الله ! لست من المصلین !: اى بنده خدا! تو از نماز گزاران نیستى »!.
در حدیث دیگرى از پیغمبر اکرم (ص) آمده است که فرمود: «کسى که ایمان به خدا و روز قیامت دارد خواندن سوره قل هو الله احد را بعد از هر نماز ترک نکند، چرا که هر کس آن را بخواند خداوند خیر دنیا و آخرت را براى او جمع مى کند، و خودش و پدر و مادر و فرزندانش را مى آمرزد».
در اینکه چگونه سوره «قل هو الله» معادل یک سوم قرآن است ؟ بعضى گفته اند به خاطر اینکه قرآن مشتمل بر احکام و عقائد و تاریخ است ، و این سوره بخش «عقائد» را به طور فشرده بیان مى کند.
بعضى دیگر گفته اند: قرآن سه بخش است
«مبداء» و «معاد» و «آنچه در میان این دو» قرار دارد، و این سوره بخش اول را شرح مى دهد.
این سخن قابل قبول است که تقریبا یک سوم قرآن پیرامون توحید بحث مى کند و عصاره آن در سوره توحید آمده .
از امام حسین (ع) در باره سوره توحید سؤ ال کردند، فرمود:
«ان الله عز و جل علم انه یکون فى آخر الزمان اقوام متعمقون ، فانزل الله تعالى قل هو الله احد، و الایات من سورة الحدید الى قوله : ((و هو علیم بذات الصدور)) فمن رام وراء ذلک فقد هلک» : خداوند متعال مى دانست که در آخر الزمان اقوامى مى آیند که در مسائل تعمق و دقت مى کنند، لذا سوره قل هو الله احد، و آیات آغاز سوره حدید، تا علیم بذات الصدور را (پیرامون مباحث توحید و خداشناسى ) نازل فرمود، هر کس بیش از آن را طلب کند هلاک مى شود.

 

منبع:تفسیر نمونه

توسط فاطمه نگاشته گشت



 


نوشته شده توسط : آنتیک

افاضات [افاضه]